جاده ی زندگی..

جاده ی زندگی..

جاده ی زندگی..

از روزمرگی هام مینویسم..
از هر چیزی که واسم جالب باشه و بخوام ثبت شه..

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۲۵
    6
  • ۰۲/۰۴/۲۴
    5
  • ۰۲/۰۴/۲۴
    4
  • ۰۲/۰۴/۲۳
    3
  • ۰۲/۰۴/۲۱
    2
  • ۰۲/۰۴/۲۱
    1

3

دیروز حالش بد بود

زنگ زدیم دوستش که باهاش قطع رابطه کرده چون خیلی دلتنگش بود

جواب نداد

با خط خودم زنگ زدیم

از هم که جدا شدیم من به احمد پیام دادم که فلانیم و بابت فلان چیز زنگ زدم

و وقتی به محمد گفتم بهش پیام دادم گفت تو غلط کردی زنگ زدی

کی بهت اجازه داد زنگ بزنی غرور منو جلو اون دهاتی بشکنی

و تمام

ساعت ۶ که بهش زنگ زدم اینجوری بود که بله؟وقتیم گفتم هیچی میخواستم حالتو بپرسم گفت خب حالا که پرسیدی 

و منم فقط گفتم خداحافظ و قطع کردم

ولی دلم شکسته

من ففط خواستم یکم حالش بهتر شه

شاید بهتر بود اصلا بهش نمیگفتم به احمد زنگ زدم و الان همه چی خوب بود و دعوامونم نشده بود 🥲💔

  • می ناز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی