مینویسم چون دوست دارم مکالمات و خاطراتم باهاش ثبت شه
زنگ زده میگه دیشب زنگ زدم جواب ندادی
گفتم خواب بودم میگه همیشه از خواب پامیشی جوابمو میدی
گفتم این سری گوشیم سایلنت بود
میگه قبلا صبح پا میشدی شمارمو میدیدی زنگ میزدی
بهش توضیح دادم دیر پاشدم و جلو خونه چون مسجد کنارمونه 5 لاین ماشین پارک کرده بودن
نصف خیابونو گرفته بودن و فکر کردم خوابی گفتم زنگ نزنم بیدارت کنم
میگه مین واست هوو پیدا شده هم اسم خودته
چیکارش کنیم؟برینیم بهش یا ایستگاشو بگیریم؟
همیشه فکر میکردم اینکه میگن دوست پسرشون این شکلیه چرت میگن
ولی خب الان خر ذوق ترینم
ظهری که بهش زنگ زدم گفت بانکم زنگ میزنم
حدود ساعت ۲ اینا
و زنگ نزد
خودمم زنگ نزدم تا ساعت ۸ که جواب نداد
یه ساعت بعدشم زنگ زدم و جواب نداد
تقریبا ساعت ۱۰ بهش پیام دادم که خوبه یا نه
و بازم جوابی نگرفتم تا ۱۰ دقیقه بعدش که زنگ زدم و فوری برداشت
وقتیم پرسیدم کجا بودی گفت کارم که تموم شد رفتم خونه داشتم گیم میزدم
گفتم یعنی اینقدری که وقت نکردی زنگ بزنی یا متوجه گوشیت شی؟گفت بازیو گذاشته بودم رو حالت هارد غرق بازی بودم
بعدشم گفت بهت زنگ میزنم باید بپوشم برم بیرون و قطع کرد
میدونم این بازیو تازه گرفته و خیلیم ذوقشو داشت
دیروز از تیپاکس گرفتیمش و مسیر 30 دقیقهای رو تو 5 دقیقه رفتیم که قبل از تعطیل شدن تیپاکس برسیم
ولی آخه تا این حد که دوست دخترشو یادش بره؟
یه وقتایی فکر میکنم دوستم نداره
و الان شدیدا توی همین مودم
پ.ن:صبح که پاشدم دیدم ساعت 1:25 زنگ زده و من خواب بودم :)
دیشب زنگ زده میگه خیلی ناراحتم کردی امروز
یکم درموردش حرف زدیم و همه چی اوکی شد
باز با سین رفته بود
صبح زنگ زده میگه اینجوری شد دیشب
من چیکار کنم با این آدم که حرف گوش نمیکنه؟کلی بحث کردیم سر این قضیه و همیشه به این نتیجه میرسه که باید رابطه رو قطع کنه
و هرسری یادش میره
دوباره برمیگرده سمت اون آدم و آسیب میبینه
دیروز حالش بد بود
زنگ زدیم دوستش که باهاش قطع رابطه کرده چون خیلی دلتنگش بود
جواب نداد
با خط خودم زنگ زدیم
از هم که جدا شدیم من به احمد پیام دادم که فلانیم و بابت فلان چیز زنگ زدم
و وقتی به محمد گفتم بهش پیام دادم گفت تو غلط کردی زنگ زدی
کی بهت اجازه داد زنگ بزنی غرور منو جلو اون دهاتی بشکنی
و تمام
ساعت ۶ که بهش زنگ زدم اینجوری بود که بله؟وقتیم گفتم هیچی میخواستم حالتو بپرسم گفت خب حالا که پرسیدی
و منم فقط گفتم خداحافظ و قطع کردم
ولی دلم شکسته
من ففط خواستم یکم حالش بهتر شه
شاید بهتر بود اصلا بهش نمیگفتم به احمد زنگ زدم و الان همه چی خوب بود و دعوامونم نشده بود 🥲💔
اومده دم شرکت میگه مین یه دقیقه میتونی بیای بیرون قول میدم جایی نریم در حد دو سه دقیقه
رفتم بیرون نشستم تو ماشینش یه جوری بغلم کرد تند تند میبوسید که تعجب کرده بودم
میگه چیه خب؟دلم تنگ شده دیگه
زنگ زده میگه خانوم ناهار چی داریم
میگم ها؟یعنی چی؟
میگه ناهار دیگه ناهار چی داریم
بهش میگم هیچی
میگه یعنی چی هیچی؟همکارم زنگ زده به خانومش پرسیده ناهار چیه خانومش کلی غذا گفته که ببینه کدومو دوست داره واسش درست کنه
بهش میگم آخه اون خانومشه
من دوست دخترتم
بعدشم الان سرکارم
میگه خب کی گفته بری سرکار بشین تو خونه دیگه
بهش میگم عزیزم شما دلتم چیزی خواست شب بهم بگو واست درست میکنم برا ناهار فردات
ما شرایطمون فرق میکنه وقتی من سرکارم یعنی باید ناهارو شب درست کنم
میگه آهاااا باشه
قربونش برم حسودیش شده به همکارش